در فصل اول از کتاب Training for the New Alpinism نوشته استیو هاوس و اسکات جانسون، دو مقاله به چشم میخورد که یکی از آنها متعلق به کوهنورد معروف سويیسی، اولی اشتک است. اشتک در این مقاله نسبتا کوتاه، در خصوص نگرش و دیدگاههایش در مورد کوه و تمرینات آمادهسازی کوهنوردی سخن میگویند. در ادامه ترجمهای از این مقاله آورده شده است.
"حماسی نباشید - همه چیز را تحت کنترل درآورید"
به قلم اولی اشتک
من وسواس کنترل دارم. حتی در زندگی روزمرهام به یک ساختار و سازمان بسیار قوی نیاز دارم. در کوه نیاز دارم این احساس را داشته باشم که همه چیز را تحت کنترلم دارم. من فکر میکنم این نوع نگرش باعث زنده ماندن من شده است. خوشبختانه من ترسو هستم، در غیر این صورت جاهطلبیم تاکنون من را از بین برده بود.
من به یک هدف مشخص نیاز دارم. من از آن نوع از آدمهایی نیستم که یک مقدار سنگنوردی میکنند و بعد اتفاقی دویدن را شروع میکنند. من همیشه به یک هدف نیاز دارم، و این هدف پایه و اساس یک تمرین موثر و کارآمد است. تفاوتهایی وجود دارد زمانی که شما میخواهید یک قله ۸۰۰۰ متری را صعود کنید، مسیری را با درجه سختی ۵.۱۳ به صورت فری سولو صعود کنید و یا صعودی آزاد (طبیعی) بر روی دیواره ال کاپیتان داشته باشید. شما باید بپذیرید که نمیتوانید همواره و در همه رشتههای مرتبط با کوهنوردی، در بهترین فرم خود قرار داشته باشید. اگر من میخواهم صعودی آزاد (طبیعی) بر روی دیواره ال کاپیتان داشته باشم، هیچوقت یک ماراتن نمیدوم. من زمانم را صرف سنگنوردی میکنم، چون دویدن، زمان و انرژی من را که میتوانم صرف تمرینات سنگنوردی کنم، از بین میبرد. همچنین تمرینات کاردیووسکولار نظیر دویدن، نیاز دارد تا با اهداف مشخص من جور دربیاید. من در صعود سریع رخ شمالی آیگر به استقامتی با جنس متفاوت نسبت به یک صعود در هیمالیا، نیاز دارم. این جزئیات، تفاوتهای بسیار تعیینکنندهای را ایجاد میکند. دقیقا اینجاست که داستان جالب میشود. من قبلا تجربیاتم را زندگی کردهام. من دقیقا میدانم چه اتفاقی باید بیفتد تا به این سطح از آمادگی بدنی برسم.
تمرینات نیاز دارند تا به صورت دورهای تغییر کنند. بدن هیچگاه نمیتواند در تمام طول سال در بالاترین سطح خود عمل کند. این بزرگترین مشکل برای بسیاری از کوهنوردان است. آنها فشار را تحمل میکنند تا همیشه در بهترین حالتشان باقی بمانند. تلاش کردن برای همواره در اوج ماندن باعث ایجاد یک سطح صاف (یکنواختی) میشود، و تا زمانی که این چرخه را نشکنیم عملکرد ما بهبود پیدا نخواهد کرد. شما با تمرینات مناسب میتوانید به دورههای اوجی برسید که بسیار بالاتر از این سطوح صاف هستند. شما تنها باید طوری برنامهریزی کنید که در زمان مناسب در اوج آمادگی قرار بگیرید، و این نیازمند برنامهریزی است. من همیشه طبق یک برنامه تمرین میکنم.
برای من کوهنوردی یک پیشرفت پیوسته است. من همیشه میخواستم یک رکورد صعود سرعتی بر روی رخ شمالی آیگر داشته باشم. من این کار را با بهینه کردن تمریناتم برای آن مسیر انجام دادم. گام بعدی صعود آنسایت سرعتی یک مسیر ناشناخته بود که بر روی رخهای شمالی گراندس ژوراسز و ماترهورن یک آن هدف را محقق کردم. با این دانش فرصتهای جدیدی را به روی خودم باز کردم. من میدانم که میتوانم یک دیواره ۱۰۰۰ متری را بدون دانستن مسیر، در دو ساعت و سی دقیقه صعود کنم. در هیمالیا این ابعاد جدیدی را می-گشاید. من یک روز و نیم هوای خوب در شیشاپانگما داشتم، و دیواره جنوبی آن ۲۰۰۰ متر ارتفاع داشت. صعود چنین دیوارهای در یک پنجره هوایی یک و نیم روزه چیزی بود که من به دنبال آن میگشتم. مسیری که آن را صعود می-کردم با دهلیزهای سنگی و پرشیب کاملا چالشبرانگیز بود. ده ساعت و نیم بعد، من بر روی قله ایستاده بودم.
گزارشهای آب و هوایی برای دو روز، همیشه کاملا دقیق است. این بدین معنی است که من یک اندوخته ایمنی بزرگ بر روی مسیرهایی مانند این دارم، و این امنیت از آمادگی فیزیکی من ناشی میشود. من دقیقا میتوانم محاسبه کنم، و بنابراین هیچ ماجراجویی خطرناکی نمیکنم، هیچ حماسهای.
مهمترین چیز این است که تو برگردی - با و یا بدون صعود به قله. تو باید با خودت صادق باشی که در پایان هیچکس واقعا اهمیتی نمیدهد – تو این کار را برای خودت انجام میدهی. هرکسی باید برای خودش تصمیم بگیرد که چه مقدار ریسک میخواهد. ریسک قابل اندازهگیری نیست و همیشه به شخص بستگی دارد.
شما نیاز دارید که بدانید فراتر رفتن از حد و اندازهتان به صورت نامحدود غیر ممکن است: بالاتر، سریعتر، بهتر. در نهایت شما به یک اوج میرسید و در آنوقت اون به پایین برمیگرده. من فکر میکنم مهم این است که بدون توجه به اینکه در چه سطحی قرار داری، هیچوقت شور و اشتیاقت رو و لذت بودن در طبیعت و به چالش کشیدن خودت رو از دست ندی.
به قلم اولی اشتک
مترجم: آرش ناطقی